هیلدا هیلدا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

مامان نوشین..بابا عباس...نی نی خوشگلمون

مامانیه خسته ه ه ه ه

سلا م دخترکم..... عروسک کوچولو خیلی سروکله زدن با شما منو خسته کرده ولی با این حال همیشه از بازی کردن با تو لذت میبرم...... یه چند روزی صبح ساعت 8 بیدار میشدی که واسه منه خسته خیلییییییییییییی زود بود و منم با زور بیدار میشدم و مشغول بازی با شما میشدم........صبحا اینقدررررررررررررر خوش اخلاقی که نگو.. ادم کیف میکنه راستی اینم بگم که پرستارتو فراری دادی هههههههههه نمیدونم اون روز که این دختره اومده بود شما چت شده بود که اینقدر گریه و بیقراری میکردی( احتمالا ازش خوشت نیومده بود و با زبون بی زبونی میخواستی بهمون حالی کنی دلبرکم) و یه خبر خیلییییییییی مهم اینه که شما دندون دراوردی بله عزیزم..... 2تا دندون فسقلی تو لثه پایینیه شما...
21 آذر 1391

4ماهو نیمگی هیلدا

سلام و صد سلام خدمت دختر جان... سخن دارم برایت من فراوان... ولی کوته کنم این گفته را من....... مبارک باشد این سنت دخمل جان.... مامان خیلی تنبل شده و دیر به دیر میاد نت... البته خبر خاصی ام نیستا... شما که روز به روز داری شیطون تر میشی و من و بابایی رو کلافه میکنی... از این طرفم لثه هات سفت شده و تا چند وقت دیگه دندونم در میاری گلم.. یه سه هفته ای با هم رفتیم تهران .. البته بابایی به خاطر کارش چند روز بیشتر پیشمون نموند و موقع برگشت هم اومد دنبالمون... خاله نسرین و مامان جونی دلشون واست تنگولیده بود خیلی.... تهران که بودیم من با اصرار مامان جونی باشگاه محل ثبت نام کردم و شروع به ورزش ایروبیک کردمم که خیلی خوب بود ولی الان که برگ...
11 آذر 1391
1